در کلاس یازدهم انسانی موضوع درس ویژگی های دوران نوجوانی ابود. وقتی مسئله پرخاشگری دوران نوجوانی به میان آمد.همهمه کلاس را پر کرد.هرکدام از بچه ها با افتخار از پرخاشگری های خودشون مثال می آورد ند انگار قرار بود به خشن ترین پرخاشگری مدال بدهند.کم کم داشت صحبتها به جاهای باریک می کشید.سرم داغ شده بود و با بهت و حیرت به آنها نگاه می کردم- چرا نوجوانان جامعه ما اینطور بی پروا شدند؟!!!-سحر گفت: خانوم منکه وقتی خیلی عصبانی میشم هرچی دم دستم باشه پرت می کنم.

بچه ها را ساکت کردم و گفتم:لازم نکرده از افتخاراتتون مثال بزنید. پرخاشگری دوران نوجوانی به دلیل تغییرات هورمونی و غلیان احساسات این دوره است که در یک مقطع کوتاه ابتدای نوجوانی ممکنه بوجود بیاد ولی نوجوان باید از این مرحله عبور کنه و بتونه هیجاناتش را کنترل کنه وبه بلوغ عاطفی برسه. یکی از دلایلی که امروزه ازدواجا اینقدر مشکل دار شده اینه که نوجوان یاد نمی گیره هیجاناتش را کنترل کنه 22 سال سنشه ولی رفتارش مث یه نوجوان 15 ساله است. به بلوغ عاطفی نرسیده و ازدواج می کنه

محبوبه:خانوم خب چطوری کنترل کنیم نمیشه دست خودمون نیست.

- اتفاقا دقیقا دست خودتونه. شما باید از تو خونه و مقابل پدر و مادرتون این تمرین را شروع کنید تا ذهنتون عادت کنه. یه موضوع مهم براتون بگم؟ببینید خدا در دنیا سنت ها و قوانینی گذاشته که دقیقا زندگی انسانها مطابق اون قوانین برنامه ریزی میشه.مثل قوانین فیزیک، مثلا آب تا به 100 درجه نرسه جوش نمیاد.اینم یه قانونه که بی برو برگرد تو موفقیت و خوشبختی انسانها تاثیر مستقیم داره و اینقدر تجربه شده که کسی نمیتونه نقضش کنه.

همگی ساکت شدند و زل زده بودند تو چشمهای من

یکی از این قوانین گه به شاه کلید موفقیت معروفه احترام به پدر و مادره.

دوباره همهمه شد و انگار که یه شعار تکراری شنیده باشند زیر لب غرغر کردند.

گفتم شما شیخ مرتضی انصاری را می شناسید؟

-نه!!!

- ایشون یکی از علمای بزرگ حوزه علمیه حدود 100 سال پیش هستند که کتاباشون هنوز ازمهترین کتابای درسی حوزه است.شخصیت بسیار جالبی داشتند.ایشون زمانی که مرجع تقلید بودند مادرشون خیلی پیر بوده و این عالم بزرگ مادر را به دوش می گرفته وتا حمام می برده و بعد دوباره روی دوشش ایشون را بر میگردونده.شاگردانش می گفتند استاد چرا مادرتون را سوار الاغی قاطری چیزی نمی کنید. ایشون میگن:شما نمی دانید زمانی که من مادرم را به دوش می گیرم زیر این بار سنگین چه گره ها و مشکلاتی از من حل میشه.

بچه ها دعای پدر و مادر در حق فرزندان معجزه می کنه. و اگه کسی بتونه از این شاه کلید استفاده کنه زندگیش دگرگون میشه.

ساحل گفت:آخه خانوم نمیشه.این مامانای ما ما را درک نمیکنند. من دو تا کلمه معمولی نمیتونم با مامانم بزنم فوری دعوامون میشه.اصلا حرف زدن من و مامانم آروم و معمولی نمیشه.

شیما:راست میگه خانوم. انگار اصن حرف همدیگه را نمی قهمیم.آخه شما یه چیزی به این مامانای ما بگین.اینقدر به ما گیر ندن.مام دلمون میخواد بهشون احترام بذاریم ولی نمیشه .اونا اصن از دنیای ما هیچی نمیدونندو هی زمان خودشون را تو سر ما میزنند.ما اینجوری بودیم ما اونجوری بودیم.

یاد بحث چند جلسه پیش افتادم که بچه ها می گفتند: اینقدر شما میگین مهم ترین نقش زن مادری کردنه.مادری که کار معمولی همه زنهاست.زن اگه بخواد کار مهمی تو جامعه انجام بده باید تو یه علمی متخصص بشه وبرای جامعه کار مفیدی انجام بده.

گفتم یادتونه اون جلسه ای که من از اهمیت مادر بودن حرف میزدم و شما حاضر نبودین بپذیرین. حالا خودتون دارین میگین چرا مادرای ما هیچی از دوره نوجوانی نمی دونند؟مادری کردن یا تربیت انسان اونقدر اهمیت داره که یه مادر باید درباره آن در حد فوق تخصص اطلاعات داشته باشه.مطالعه کنه. کلاس بره . خودشو دائم آپ دیت کنه. توی جهان امروز که ما دائم داریم بمباران اطلاعات میشیم یه مادر موظفه در همه مقاطع زندگی فرزندش مطالعه داشته باشه و یه قدم جلوتر حرکت کنه و با آگاهی کامل قدم در مسیر مادری بذاره چنین مادر ی هم فرزندان خوبی تربیت می کنه و هم بچه هاش فبولش دارند و بهش اعتماد می کنند.

مینو:خانوم هروقت شما اومدین این حرفا را به مامانای ما گفتین اونوقت ما هم سعی می کنیم دعوا راه نندازیم و بهشون احترام بذاریم.

نمی دونستم چی بگم؟

با خودم فکر می کردم که فاصله بین نسل ها روز به روز داره بیشتر میشه و ما زنها چقدر از مهم ترین وظیفه زندگیمون غافل شدیم.

 


مشخصات

آخرین جستجو ها